♥ما اومدیییییییییییم♥
سلام سلام سلام .......
سلام بــه پسر گـــلم
عشق من ببخشــــید ی مدت نتونستم بیــــام وبت
ی مدتی درگیر بودیم ولی قول میدم دیگه تکرار نشه......
عزیز دل مــامــانــی اصلا بـــاورم نمیشـــه٥روز دیگه به تــــولدت بیشتر نمونده
چقدر زوووووووووود گذشت تمام اون چیزی که از این یک سال برای ما مونده
خاطراتـــــ شیرینی که با تو داشتیم....
باورم نمیشه که داره بـــزرگـــــ میشه
ی جورایی دوســــــت ندارم این روزا را از دستــــــ بدم....
ازطرفی هـم دوســــت دارم بـــــزرگ شدن و شـکوفـــــا شدنشو ببینم ...
دلم بــــــرای ی روزای خاص بیشتر تنگ میشه
به همین دلیل سعی میکنم اون روزها را حفظ کنم ی جورایی به هر ترتیبی که هست
یکی از ایام خاطر انگیز برای من روزهای اول تولد توئه.
روزهایی که نمیدانم این چند وقته بیشتر یادم میفتن
تو اون روزها خیلی چیزها با هم فرق میکرد
واون روزا شروعی بود برای بودن در کنارتو ............
عاشقتم عشق مامانی
حالـــــا بــــــــریم سراغ عکس فسقــــــلی
عشق من برای بدرقه رفته بود راه اهن
امیر محمدو عزیزش
فسقل و دایی جـــــونش
مامانـــــی بــــــا عشقـــــش
ایــــنم ی عکس از بابایی و امیر محمد وقتی 5ماهت بود..
عــــــــــزی دلم نزدیک بــــود یادم بره تـــم تولدت زنبوری انـــــتخاب شد
تــــــــــاپســت بعــــــدی بـــــای